یکشنبه بود و طبق معمول هر هفته رزی ، خانم نسبتا مسن محله ، داشت از کلیسا برمیگشت... در همین حال نوه اش از راه رسید و با کنایه بهش گفت :

-مامان بزرگ ، تو مراسم امروز ، پدر روحانی براتون چی موعظه کرد؟

خانم پیر مدتی فکر کرد و سرش رو تکون داد و گفت :