عاشق شدم
عاشق شدم من، عاشق چشمان ماهت
سرگشتة آن بی کران زلف سیاهت
دیوانة روی پُر از زیبایی عشق
مست دو ابروی نگارین نگاهت
آواره ام آوارة کوی دو چشمت
پَر می کشم تا سر گذارم در پناهت
آن خنده های نازک دشت لبانت
من کشتة آن خنده های گاه گاهت
وقتی مرا در شهر بوسه راه دادی
پروانه گشتم در چراغانی راهت
غم در نگاهت، لحظة مرگ من این است
پس دشمنم غم باشد و سردی آهت
تا لحظة آخر کنارت می نشینم
تو در نگاهم می پری من در نگاهت
+ نوشته شده در جمعه دهم مهر ۱۳۹۴ ساعت 17:56 توسط حسین علی نقی
|